موضوع: اراده حق تعالی و قلمرو آن
پژوهشگر: سیده آسیه هاشمی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
اراده و مشیت
مشیت یکی از صفاتی است که به تواتر در قرآن کریم و بیش از 200 مورد به این مساله و مشتقات آن اشاره شده است. برخی حکما و متکلمان مشیت را اعم و برخی اراده را اعم و برخی هم آن دو را مترادف دانستند. صدرالمتالهین در شرح اصول کافی ذیل یک روایت، به مشیت و اراده ازلی و ذاتی اشاره می کند: « از امام کاظم علیه السلام سوال شد علم خدا چگونه است؟ فرمودند: دانست و خواست و اراده کرد پس مشیت او از علمش و اراده او از مشیتش نشات گرفته است. پس علم بر مشیت تقدم دارد و مشیت در مرتبه دوم و اراده در مرتبه سوم است. پس به معلوم قبل از هستی آن علم دارد و مشیت او به منشئی قبل از عینیت خارجی و اراده او به مراد قبل از قیامش تعلق گرفته، و اینها قبل از وجود تفصیلی شان و ترکیب خارجی شان در زمانشان مقدر شدند پس خدای سبحان با علمش اشیا را قبل از هست شدنشان در خارج می داند و با مشیتش صفات و حدود آن ها را و انشای آنها را قبل از ظهورشان در خارج می شناسد و با اراده حقیقت اشیا را از رنگها و صفاتشان از هم جدا می سازد».(36)
بنابر این اولا مشیت خدای سبحان در مرتبه ذات هم ثابت است و ثانیا اراده و مشیت رابطه طولی دارند و ثالثا مشیت و اراده هر دو قبل از حدوث محدثات به آنها تعلق گرفته است.
اراده و اختیار
برخی متکلمان مانند شیخ مفید و عبدالجبار معتزلی اراده را عین اختیار می دانند چنانکه شیخ مفید می گوید خواستن و اراده کردن یک چیز همان اختیار و برگزیدن آن است.(37) برخی فلاسفه اختیار را اعم از اراده می دانند چنانکه می گویند فعل اختیاری فعل فاعل بالقصد را که مسبوق به اراده است . فعل فاعل بالعنایه و فاعل بالرضا و فاعل بالتجلی را در بر می گیرد و ملاک اختیاری بودن فعل این است که از روی رضایت فاعل صادر شده باشد . فعل ملائم ذات فاعل علمی باشد برخی اختیار را اخص از اراده می دانند. اما فعل ارادی از جهتی دو قسم می شود:
اول. فعلی که از روی اختیار فاعل صادر شده باشد، یعنی ترجیح و انتخاب فعل مستند به نفس فاعل باشد.
دوم. فعلی که به اجبار مجبری انجام شود یعنی ترجیح صدور فعل به انتخاب و اختیار فاعل نباشد اما فاعل اجبارا اراده انجام آن را کرده باشد پس فعل اجباری صادر نمی شود مگر به ترجیح فاعل.
نتیجه ای که می توان از بحث فوق گرفت این است که نسبت اراده و اختیار به یکدیگر نسبت عموم و خصوص من وجه است، به این معنا که از جهتی اختیار اعم از اراده و از جهتی اراده اعم از اختیار است. این در مطلق معنای اراده و اختیار معتبر است لیکن اراده و اختیار در حق تعالی از نظر مصداق عین هم، و عین ذات بسیط هستند و از نظر مفهوم غیر هم، چرا که خداوند هرچه را اختیار کند اراده می کند و هر چه را اراده کرده باشد نه جبری است و نه چیزی در او تاثیر می گذارد.
مراتب اراده الهی
1.اراده اجمالی و تفصیلی (اراده ذاتی و اراده فعلی )
حکما و متکلمان گاهی از اراده در مرتبه ذات و فعل به عنوان اراده( بسیطه حقه الهیه و تفصیلیه ) بحث می کنند به این بیان که ذات حق تعالی اگر چه وجود بسیطی است لکن ذات او ذاتی است که در او روابط و نسبت هایی با هویات ممکنات اعتبار می شود و برای او به حسب معنای صفاتی و اسمایی آن ، نسب و اضافاتی است با اعیان ماهیات ثابته در ازل در حد علم اجمالی به وجهی و علم تفصیلی به وجه دیگر ؛ بسیط و اجمالی است ، با توجه به هویت وجودیه او جل جلاله که هیچ گونه ترکیبی چه ذهنی و چه خارجی در او راه ندارد . اما با توجه به معانی صفات و مفهوم اسمای او عالم ربوبی بسیار متکثر است اما این کثرت به گونه است که خدشه ای به حدیت حق و بساطت او وارد نمی سازد.. با این توضیح که وقتی ذات حق را به اعتبار انضمام این روابط و مخصصاتی که از آن تعبیر به خزاین می شود چنان که خدای سبحان می فرماید :
خزائن هر چیز نرد ماست و ما تنها مقدار معینی از آن را فرو می فرستیم . (حجر آیه 21)
ملاحظه می کنیم ، ایجاد بر او واجب است و مرید تک تک حقایق ممکنات است و اما اگر ذاتش را بذاته لحاظ کنیم ، بدون اعتبار این روابط مخصصه ،( به گفته ملاصدرا :هیچ مخلوقی از مخلوق دیگر تشخص ندارد و ممکنی از ممکن دیگر متمیز نیست . ) (38) .که در این مرتبه خدا به ذات خویش آگاه است و چون بسیط الحقیقه کل الاشیاء است پس حق تعالی به تبع علم به ذات به حقایق همه موجودات به نحو بساطت و اجمال عالم است و چون ذات او خیر محض است ادراک خیر موجب ابتهاج ذاتش بذاته است ، پس حق تعالی بذاته حب ، محب و محبوب است و چون اراده در مرتبه ذات ربوبی مصداقا عین حب است ، پس ذات حق بذاته اراده ، مرید و مراد است و همه حقایق وجود به نحو تبع و بساطت و اجمال به تبع ذات ، مراد و متعلق اراده است که از آن تعبیر به اراده اجمالی بر قیاس علم اجمالی می کنند .
2.اراده تکوینی و اراده تشریعی
اراده تکوینی : لاهیجی در گوهر مراد ضمن تقسیم اراده حق تعالی به اراده اجمالی و تفصیلی و تایید عینیت اراده اجمالی با ذات می گوید : اراده تفصیلی حق تعالی را «امر » گویند . (39) پس به این اعتبار اراده فعلی یا امر خدای سبحان بر دو گونه است : تکوینی و تشریعی و گفتنی است که ظاهر آیات قرآن کریم دلالت بر این دو نوع ، به ویزه اراده تکوینی می کند که از آن تعبیر به لفظ «کن» می شود و تخلف مراد از اراده تکوینی حق ، محال است و هیچ چیز نمی تواند مانع تحقق آن شود .
اراده تشریعی : اراده تشریعی همان اوامر و نواهی خدای سبحان است که به واسطه انبیای عظام الهی به بشر ابلاغ شده است از سوی دیگر ، این اراده به افعال بشر به استناد اختیار انسان تعلق گرفته است ، پس چون تحقق یا عدم تحقق آن ، مشروط به اختیار انسان است ، تخلف از ان خدشه ای به ذات کبریایی وارد نمی سازد ، زیرا اطاعت و معصیت هر دو مقتضی خداوند و به مشیت اوست .(40)
فصل دوم : شمول اراده الهی
یکی از مباحثی که بر بحث اراده الهی مترتب است این است که آیا اراده حق تعالی مطلق است یا مقید ، به این معنا که ایا هیچ حادثه ای رخ نمی دهد و هیچ فعلی انجام نمی پذیرد ، مگر به اراده او و یا این که اراده او مقید و محدود به برخی حوادث نظام هستی است و برخی دیگر از حیطه قدرت و اراده او خارج هستند این اشکال از دو جهت قابل طرح است : 1. تکوین مخلوقات 2. افعال مخلوقات
اراده مطلقه الهی در آفرینش
برخی گویند اگر همه هستی به علم ، قدرت و اراده حق آفریده شده است و اگر خدا خیر مطلق ، جواد ، کریم، رحمان است و از او جز خیر صادر نمی شود ، پس چرا در نظام خلقت درندگان و گزندگانی مثل مار و عقرب را آفرید ؟ چرا در نظام آفرینش سیل و زلزله و...که مایه نابودی حیات انسان ها و امکانات زندگیشان می شود وجود دارد ؟ آیا این ها به قدرت و اراده او به وجود آمده اند؟
برای حل این اشکالات لازم است چند مسئله را به طور خلاصه بررسی کنیم :
ماهیت شر چیست؟ آیا شر امری وجودی است یا عدمی و یا نسبی است ؟
شر اصولا جوهر خارجی و ذات حقیقی ندارد ، بلکه امری عدمی است ، عدم ذات ، یا عدم کمالی از کمالات ذات است . از این عدم ذات و عدم کمال ذات شر انتزاع می شود. شرور اموری عدمی هستند و عدم ونیستی نمی تواند مخلوق باشد تا احتیاج به خالق داشته و لازم باشد آن را به قدرت و اراده حق تعالی منتسب کنیم .این جا است که حکما می گویند:« شرور مجعول باالذات نیستند ، مجعول بالتبع و بالعرضند . » (41) پس آنچه بالذات متصف به شریت می شود ، عدم ذات یا عدم کمال است و موجود بما هو موجود متصف به شریت نمی شود ، بلکه هر موجودی به حسب ذات خود خیر است و اگر به برخی موجودات و حوادث طبیعی نسبت شریت می دهیم بدان جهت است که منشا فقدان ذات یا کمال ذات هستند.
بنابراین اولا همه هستی مظهر علم ، قدرت و اراده او است و هر موجودی از حیث وجود اش ، متعلق به حق و منشا خیر است و شر امر عدمی ، اعتباری و نسبی است.
ثانیا ، نقصان ها و کمبود ها از قابلیت قابل است نه امساک یا عجز فاعل ، نظام هستی نظام علت ومعلول است و سنت خدا بر آن جاری و لایتغیر است پس نابینایی کسی که نابینا آفریده شده با توجه به علل خودش امری ضروری و بر طبق نظام آفرینش است .
گفتنی است که اصل اراده مطلقه الهی در تکوین عالم و مافیها ، متفق علیه فلاسفه ، متکلمان و محدثان است اگر چه اشاعره اراده خدا را علت بی واسطه هر مخلوقی می دانند و غایت داشتن خدا را در افعال ضروری نمی دانند .
اراده خدا و آزادی اراده انسان
اشکالی در مورد افعال مخلوقات ارادی به ویژه انسان مطرح است به این بیان که اگر اراده خدا شامل افعال ارادی انسان هم می شود پس سخن گفتن از آزادی اراده یا اختیار بی معنا است و باید همه افعال قبیح آدمیان را به خدای سبحان نسبت داد . واگر انسان مرید است مرید بودن انسان با اراده مطلقه الهی چگونه قابل جمع است؟
دیدگاه متکلمان
معتزله
متفکران معتزلی اراده خدا را منحصر به افعال نیک می دانند و قبایح را مشمول اراده خدا نمی دانند ، بلکه تنها منتسب به اراده بندگان می کنند. و معتقدند که افعال آدمی همه به ایجاد بندگان است و خداوند دخالتی در ایجاد افعال ندارد ، بلکه افعال تنها بر حسب علم و آگاهی و قصد و اراده خود انسان انجام می گیرد . عبدالجبار معتزلی می گوید : خدای تعالی اراده می کند هر چه را که از افعال بندگان مراد اوست پس از بندگان می خواهد آنچه را امر کرده و تشویق کرده است ، اما معاصی و مباحات را اراده نمی کند، چون از معاصی نهی کرده است . (42)
اشاعره
اشاعره بر اساس آیاتی از قرآن کریم نظیر :« .... والله علی کل شی ء قدیر »(بقره آیه 284) حکم بر قدرت و اراده مطلقه الهی کرده اند به این معنا که قدرت حقیقی از آن خداست و موثر در آفرینش فقط اوست و معتقد شدند که قدرت مخلوقات ، به دلیل حدوث آن شایسته ایجاد نیست . پس قدرت و اراده مطلقه او – جل جلاله –تنها علت بی واسطه پیدایش همه اشیا و امور اعم از جواهر و اعراض اوصاف و افعال است . از این رو آن ها منکر علل واسطه در نظام آفرینش شدند و آنچه دیگران ، در توالی حوادث ، یکی را علت و دیگری را معلول می نامند ، آنان «عادت الله» می دانند و می گویند: سنت الهی بر این جاری شده که برخی حوادث به دنبال برخی دیگر باشد و اسباب و عللی که مشاهده می کنیم و آنها را دخیل در حوادث می دانیم و افعال و حرکاتی که به افراد انسان و حیوان نسبت می دهیم ، تنها به حسب ظاهر است نه به حسب حقیقت امر ، و عادت الله چنین است که ابتدا آن اسباب ظاهری و به دنبال آن مسببات بیابند.(43)
دیدگاه متکلمان امامیه
متکلمان امامیه بالاتفاق ضمن تایید و تصدیق قدرت و مشیت و اراده مطلقه الهی ، آن را منافی با آزادی اراده و اختیار انسان ندانستند، بلکه در این مساله چون محدثان شیعه به آیات و روایات پرداختند. به عنوان نمونه شیخ مفید بر خلاف اشاعره که به طور کلی ، افعال را از انسان نفی می کنند و بر خلاف بعضی معتزله که انسان را تنها مسئول افعال مباشر نه متولد او می دانند ، می نویسد : آفریده ها به کار بر می خیزند و اختراع می کنند و می سازند و کسب می کنند ، ولی بر آنچه به انجام می رسانند به صورت مطلق ، لفظ آفریدن را اطلاق نمی کنم . (44)
از دیدگاه شیخ مفید افعال متولد مثل فعل مباشر منتسب به ایجاد کننده سبب است .
دیدگاه حکیمان مسلمان
حکمت مشائی
حکمای مشاء از طریق قاعده « عله العله عله » یعنی علت علت یک شی علت آن شی به حساب می آید ، به حل مساله پرداختند . به این بیان که خداوند علت موجوده و مبقیه انسان است و انسان هم علت افعالش ، پس خدا به واسطه علت افعال انسان است و اختیار انسان از جمله علل افعال است ، لکن علت موجوده اختیار در انسان ، خدای سبحان است . چنان که در کتاب فصوص الحکم منسوب به فارابی آمده است : سبب و علت همه اعمال بندگان به واسطه رشته ای از اسباب و علت ها است که در میان آنها اختیار آدمی آخرین سبب است.(45)
حکمت اشراق
سهروردی بنیان گذار حکمت اشراقی در فلسفه اسلامی ، در نفی قبایح از خدای سبحان و انتساب آن به فاعل انسانی هماهنگ به ابن سینا می گوید :
اگر گویند که چون همه به قضا قدر است ، پس چرا خدا گناه کار را بر گناه عذاب کند ، در حالی که قدر او را بدان مبتلا کرده است ، جواب دادند که عذاب نه از بهر آن است که باری تعالی را خشم بر او غالب شود ... بلکه ایشان را عذاب کند به هیات بد که که در نفوس ایشان حاصل شده است ... و به این معنا آیاتی از قرآن مجید گواهی می دهد « .... سیجزیهم وصفهم...»(انعام آیه 139) یعنی ثواب دهنده و عقاب کننده ایشان را به صفات ایشان ....(46)
از کلمات شیخ و شواهد قرآنی ایشان نتیجه می گیریم که ایشان خدای تعالی را از قبایح بندگان منزه دانسته و این امور را افعال آدمیان می داند .
حکمت متعالیه
صدر المتالهین حق تعالی را فاعل قریب افعال انسان می داند در عین حال که فاعلیت و مرید و مختار بودن انسان را قبول دارد. وی در تبیین نظریه خود می نویسد :
در دایره هستی وجودی نیست ، مگر اینکه از شئون وجود حق تعالی است . همچنین در دایره هستی فعلی نیست ، مگر اینکه فعل اوست ، اما این سخن به این معنا نیست که مثلا فعل زید صادر از خودش نیست بلکه به این معنا است که فعل زید با اینکه حقیقتا فعل اوست ، حقیقتا فعل خدا هم هست چرا که هیچ قدرت و حرکت و نیرویی نیست مگر این که از خداست، پس نسبت فعل و ایجاد به عبد صحیح است ، همانگونه که نسبت وجود و سمع و بصر به او صحیح است ... همچنان که وجود زید در واقع امری متحقق است و منسوب به اوست به حقیقت نه مجاز ، اما با این حال شانی از شئون حق است ، همچنین است علم و اراده ، حرکت و سکون و همه اموری که از او صادر می شود حقیقتا منسوب به اوست نه مجاز ، پس در عین حال که انسان فاعل فعلی است که از او صادر می شود ، با وجود این فعلش یکی از افعال حق است .(47)
علامه طباطبائی در برهانی به شیوه حکمت متعالیه از طریق ارتباط وجودی معلول به علت استدلال می کند به این بیان که :
معلول نسبت به علتش ، وجودی رابط و غیر مستقل دارد و مستلزم وجود علت است ، پس وجودات امکانی نسبت به وجود واجب تعالی ، جز رابط محض چیزی بیش نیستند . پس دز دار هستی جز یک وجود واحد مستقل نداریم که این وجودات رابطی به او تقوم دارند ، پس ذات اشیا و صفات و افعال او جل جلاله هستند .پس خدای تعالی فاعل قریب هر فعلی و فاعلش است... و منافاتی بین این برهان که حق تعالی فاعل قریب باشد و برهان قبلی که بر اساس ترتیب علل ، حق تعالی فاعل بعید باشد ، نیست جز این که با نظر ابتدایی حق تعالی فاعل بعید و با نظر دقیق حق تعالی فاعل قریب است . (48)
اشکالات آزادی اراده انسان
در فصوص الحکم منسوب به فارابی در خصوص اختیاری بودن افعال انسان اشکالی طرح شد مبنی بر این که« پس اگر کسی گمان کند که او هر چه اراده کند انجام می دهد و هر چه بخواهد اختیار می کند ، و این دلیل بر اختیار اوست آیا اختیار در او پدید آمد بعد از این که نبود ؛ یا اختیارش امری غیر حادث است ؟ اگر غیر حادث باشد لازمه اش این است که از ابتدا وجودش با اختیار باشد و لازمه اش این است که بر این طبیعت خلق شده باشد که از او جدا نشود و لازمه اش این قول است که اختیارش از غیرش باشد ؛ و اگر حادث باشد برای هر حادثی ، پدید آورنده ای است پس اختیارش از سببی است که وجود را او را حتمی گردانیده و محدثی که آن را ایجاد کرده باشد خواه علت خودش باشد یا غیرش پس اگر خودش باشد یا خلق اختیار را با اختیار نموده که منجر به تسلسل می شود و یا اختیار در او با اختیار خودش نیست پس باید از غیرش باشد و منتهی می شود به اسباب و عللی که به اختیارش نیست که در نتیجه به اختیار ازلی حق تعالی ختم می شود که نظام خلقت را بر آن اساس آفرید و اگز آن را منتهی به اختیار موجود حادثی بنماییم ، همین سخن تکرار می شود.»(49)
حاصل کلام این که اختیار انسان به اختیارش نیست همچنین افعال او همواره مستند به اسباب و علل خارجی است که آن اسباب و علل به اختیارش نیست بلکه منتهی به مراتب خلقت و قضا و قدر الهی است که از عالم امر سرچشمه گرفته است که همه چیز از قبل در آنجا معین شده است پس چه جایی برای انسان در رقم زدن سرنوشتش است ؟
به این اشکال پاسخ هایی داده شد :
پاسخی که بزرگان حکمت نقل کرده اند این است که افعال انسان دو نوع است برخی با وساطت حرکات بدنی انجام می گیرد ؛ یعنی بین نفس و آن فعل حرکتی واسطه است مثل افعال بدنی که انجام می دهیم که تا اراده نکنیم عضلات حرکتی انجام نمی دهند تا فعل تحقق پیدا کند . به عبارت دیگر افعال نفس دو گونه است : برخی هم حیثیت تقییدیه دارد و هم حیثیت تعلیلیه و برخی فقط حیثیت تعلیلیه دارد . مثل اراده به این بیان که اراده کردن فعل نیاز به این ندارد که مقید به اراده دیگر باشد ، بلکه تنها معلل به علتی است و آن نفس اوست لا غیر.
پاسخ دیگری که صدر المتالهین تقریر کرده است این است که : اراده از آن نظر که یکی از صفات واقعی و حقیقی است و صفتی است ذات الاضافه ، یعنی باید به چیزی تعلق یابد فرقی با دیگر صفات این چنینی ندارد ، مانند علم وحب که از صفات حقیقی ذات الاضافه اند ، همان گونه که علم را معلومی لازم است و حب را محبوبی ، اراده را مرادی لازم است . مراد یعنی آنچه اراده به آن تعلق می گیرد نه آنکه مراد عبارت باشد از آن که اراده به اراده آن تعلق بگیرد و مختار کسی است که فعلش از اراده و اختیار او سر زند و همچنین قادر کسی است که هر وقت اراده کند فعل از او صادر شود و اگر اراده نکرد فعل صادر نشود نه آن که قادر کسی است که هر وقت اراده کند ، اراده فعل از او صادر شود .
و اگر بنا بود که صدور فعل ارادی متوقف بر این بود که اراده آن فعل نیز متعلق اراده دیگر باشد ، لازم می آمد که اصلا فعل ارادی در عالم وجود نداشته باشد حتی آن فعل که از واجب تعالی صادر می شود .(50)
ثمره مباحث
از آنچه در باب شمول اراده الهی و رابطه اراده مطلقه خداوند و آزادی اراده انسان گفته شد می توان نتیجه گرفت که :
1.اراده خدا مطلق است و هر چه اراده کند انجام می شود و ملکوت هر چیزی در دست اوست
2.بر مبنای اراده مطلق خدا هر خیر و شر ، نفع و ضرری به دست خدا است .
3.در عین حال که اراده خدا مطلق است ، انسان مرید و مختار است اما اراده و اختیار او به اراده خدا و در طول اراده اوست چنان که می فرماید :
«بارادتی کنت انت الذی ترید ما ترید»
(به اراده من (خدا) است که آنچه را بخواهی اراده می کنی.)(51)
و می فرماید : « انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا »(دهر آیه 3)
(ما راه هدایت را به انسان نمودیم (حال او آزاد است ) شاکر شود یا کفران ورزد و گمراهی در پیش گیرد .)
در این جا کلام را با حمد خدای سبحان و درود بر نبی مکرم اسلام (ص) و اهل بیتش (ع) پایان می بریم .
فهرست منابع :
1.فرهنگ فلسفی ، منوچهر صانعی دره بیدی ، انتشارات حکمت ، صفحه 124
2.سوره بروج ، آیه 16
3 اراده خدا از دیدگاه فیلسوفان ،متکلمان، علی اله بداشتی ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
4.کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد ، علامه حلی، صفحه 252
5. اسفار ، صدرالمتالهین شیرازی، جلد4 ،صفحه 113
6.الملل و النحل ، عبد الکریم شهرستانی ، صفحه 70
7.همان
8.اوائل المقالات ، شیخ مفید ، تصحیح عباسقلی وجدی، صفحه 11
9.المبدا و المعاد ، ابن سینا ،به اهتمام عبد الله نورانی، با همکاری موسسه اسلامی مک گیل و دانشگاه تهران، صفحه 21
10.مجموعه مصنفات الشارع والمطارحات ، شیخ اشراق ، صفحه 435 و 436
11. اراده خدا از دیدگاه فیلسوفان ،متکلمان، علی اله بداشتی ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی
12.اسفار ، صدرالمتالهین شیرازی، جلد 5 ، صفحه24 و 25
13.اراده خدا از دیدگاه فیلسوفان ،متکلمان، علی اله بداشتی ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی
14.روضه الطالبین و عمده السالکین ، ابو حامد غزالی ،تصحیح شیخ محمد بخیت ،چاپ بیروت، صفحه 101 و 102
15.اوائل المقالات ، شیخ مفید ، تصحیح عباسقلی وجدی، صفحه13
16.الذخیره فی علم الکلام ، سید مرتضی علم الهدی،انتشارات اسلامی ، صفحه 60
17.النجاه ، ابن سینا ،تصحیح دانش پژوه دانشگاه تهران، صفحه 601 و 602
18..مجموعه مصنفات، المشارع والمطارحات ، شیخ اشراق، جلد 3، تصحیح سید حسین نصر ، صفحه 415
19.رساله اعتقاد الحکما ، شیخ اشراق، تصحیح سید حسین نصر، صفحه 266
20.اسفار ، صدرالدین شیرازی، صفحه 335
21.اسفار ، صدرالدین شیرازی، صفحه339و340
22.شرح منظومه، ملا هادی سبزواری، انتشارات دارالعلم ، صفحه 184
23.شرح تجرید ،علامه حلی .، صفحه 252
24.علم کلام، تالیف سید احمد صفایی،جلد1،صفحه 237
25.همان صفحه 240
26.کشف الفوائد،علامه حلی ،صفحه 46و47
27.سوره حج، آیه 13
28.مائده ، آیه 40
29. مائده،آیه 5
30.بقره ،آیه194
31.اراده خدا از دیدگاه فیلسوفان ،متکلمان، علی اله بداشتی ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی
32.همان
33.اوائل المقالات ، شیخ مفید ،تصحیح عباسقلی وجدی ، صفحه52
34.نهایه الحکمه، علامه سید محمد حسین طباطبائی،دارالتبلیغ قم، صفحه 261و262
35.لمعات الاهیه، ملا عبد الله زنوزی ،تصحیح سد جلال الدین آشتیانی، موسسه تحقیقاتی دانشگاه تهران، صفحه370
36.صدرالدین شیرازی ، شرح اصول کافی ،چاپ سنگی ، صفحه 388
37.اوائل المقالات ، شیخ مفید ، تصحیح عباسقلی وجدی ،صفحه52
38.اسفار ، صدرالدین شیرازی، صفحه351و352
39.گوهر مراد ، عبد الرزاق لاهیجی ، تصحیح زید العابدین قربانی ،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ،صفحه170و171
40.اراده خدا از دیدگاه فیلسوفان ،متکلمان، علی اله بداشتی ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی
41.عدل الهی،مرتضی مطهری،صفحه 143و146
42.رسائل العدل و التوحید ،عبد الجبار معتزلی ،رساله المختصر فی اصول الدین ،صفحه 227
43.شرح المواقف،سید شریف جرجانی ،منشورات الشریف الرضی قم، جلد 8 صفحه 145و146
44.اندیشه های کلامی شیخ مفید ، ماکدرموت مارتین ،ترجمه احمد آرام ، موسسه مطالعات دانشگاه اسلامی مک گیل صفحه 216و 217
45.فصوص الحکم ،ابو نصر فارابی، تحقیق شیخ محمد حسن ال یاسین ، صفحه91و92
46.مجموعه مصنفات ،شیخ اشراق ،تصحیح کربن ، جلد 3 صفحه 167و168
47.اسفار،صدر الدین شیرازی، جلد 6، صفحه 373و374
48.نهایه الحکمه، علامه سید محمد حسین طباطبائی،دارالتبلیغ قم، صفحه 265
49..فصوص الحکم ،ابو نصر فارابی ، تحقیق شیخ محمد حسن آل یاسین ،قم ،صفحه91و92
50.طلب و اراده ، روح الله خمینی،ترجمه سید احمد فهری،انتشارات علمی و فرهنگی رجا، تهران، صفحه 105 و 106
51.کتاب التوحید ،شیخ صدوق ، تعلیقات شیخ مفید ، نسخه خطی ،صفحه 352
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |